آنچه در این مطلب می خوانید
سال ۲۰۰۹ است. شما با صدای وزش باد، خشخش برگهای پاییزی و صدای دوردست استارت زدن ماشین همسایه از خواب بیدار میشوید. پردهها را کنار میزنید و اشعههای خورشیدی را میبینید که آنقدر گرم و پرنور هستند که پوستتان را گرم میکنند. بعد از شستن دست و روی خود، به اتاق نشیمن میروید و با بقیه اعضای خانوادهتان برای صرف یک صبحانه خانگی و گفتوگوی دلچسب همراه میشوید. بدون حتی یک لحظه فکر کردن به این که آیا یک اعلان ناخوانده در صفحه اصلی تلفن همراهتان منتظر است یا نه. البته اگر تلفن شما اصلاً صفحه اصلی داشته باشد!
نسل قدیمیتر Z و هزارهایها این روزها را بهخوبی به یاد دارند. اما چیزی که کمتر مورد توافق است، زمان و دلیل تغییر اساسی زندگی ما به سمت آنلاینشدن است. حتی با وجود این که تنها ۱۵ سال گذشته است، زندگی امروز به وضوح با روزهای خوب گذشته که در بالا توصیف شد، فاصله زیادی دارد. امروزه عادی شده است که خانوادهها در سکوت غذا بخورند، در حالی که ذهنشان در گوشیهایشان غرق است. حتی فراتر از آن، به نظر میرسد که عادیتر شده است که خانوادهها به طور کلی از صرف وعدههای غذایی گروهی صرفنظر کنند.
طی پنج سال گذشته، و تا حد زیادی به دلیل همهگیری ویروس کرونا، ما شاهد کاهش مشابهی در نحوه گذراندن زمان با افرادی خارج از خانواده خود بودهایم. نوآوریهای فناوری و سرگرمی سطح جدیدی از راحتی را برای مصرفکنندگان به ارمغان آوردهاند که هر یک اغلب با یک انجمن یا برنامه مختص خود همراه است تا هر محصول را به یک «تجربه» تبدیل کند. شرکتهای شبکههای اجتماعی بزرگترین بهرهبرداران از این تحولات هستند. اگر به گذشته نگاه کنیم، مشخص است که بین آن چه کاربران میخواستند و آن چه شرکتها نیاز به آن را ایجاد کردند، هماهنگی وجود نداشت.

سرمایهداری و اجتماعیبودن واقعاً سازگار نیستند
تعیین دقیق این که چه چیزی به پایان زندگیای که میشناختیم منجر شد، دشوار است. یکی از نکات مهم، تمایز بین دو عصر ارتباطات آنلاین است: شبکهسازی اجتماعی و رسانههای اجتماعی. همانطور که ممکن است تصور کنید، پلتفرمهای شبکهسازی اجتماعی و رسانههای اجتماعی شباهتهای زیادی دارند. هر دو به کاربران امکان میدهند تا به صورت مجازی با دیگران ارتباط برقرار کنند، افراد، محتوا و تجربیات جدیدی را کشف کنند و محتوای خود را منتشر کنند. هر دو مدل در دهه اول هزاره به شدت محبوب شدند، اما در نهایت، دنبال کردن سود شبکهسازی اجتماعی را از بین برد و زمینه را برای تسلط رسانههای اجتماعی فراهم کرد.
آن چه واقعاً رسانههای اجتماعی را از پلتفرمهای شبکهسازی اجتماعی گذشته متمایز کرد، معرفی الگوریتم بود.
شرکتهای رسانههای اجتماعی بخش زیادی از زمان و منابع خود را صرف توسعه الگوریتمهایی کردند که مشارکت کاربر را بالاتر از هر چیز دیگری اولویت میدهند. در حالی که سایتهای شبکهسازی اجتماعی در گذشته اهمیت کمتری به ارقام مشارکت (و درآمد تبلیغاتی ناشی از آن) میدادند و بیشتر بر تجربه و سفر کاربر نهایی تمرکز داشتند.
درآمد حاصل از تبلیغات و نمایش محصولات در مقابل کاربران بسیار بیشتر از درآمد حاصل از فراهمکردن ارتباط میان آنها است – نمونه کامل این موضوع چگونگی اولویتدهی متا (Meta) به اینستاگرام (Instagram) نسبت به فیسبوک (Facebook) است.

اوایل فعالیت اینستاگرام شباهت زیادی به فیسبوک داشت، چون بیشتر استفاده از آن به عنوان مکملی برای دوستیهای واقعی در دنیای فیزیکی بود. با انفجار فناوریهای موبایلی، استفاده از این پلتفرم نیز به شدت افزایش یافت. ناگهان، تلفن شما تقریباً تمامی قابلیتهای یک رایانه شخصی را برآورده میکرد و دوربینی داشت که برای عکاسی حرفهای مناسب بود. این پیشرفتها نقشی کلیدی در آن چه که بعداً رخ داد ایفا کردند – به عبارتی میتوان گفت رشد اینستاگرام کمتر به فناوری خودش و بیشتر به پیشرفتهای فناوری در دنیای پیرامون آن وابسته بود.
وقتی پیشرفتهای سختافزاری شروع به کند شدن کرد، حرکت بعدی متا (Meta) تضمین این بود که کاربرانی که جذب شدهاند برای همیشه در پلتفرم باقی بمانند. سادهترین راه برای تأثیرگذاری بر این رفتار، معرفی الگوریتمی بود که این امر را قطعی کند. چه چیزی ممکن است اشتباه شود؟
محتوا بهصورت الگوریتمی مرتب شد تا زمان حضور کاربر در پلتفرم را به حداکثر برساند. ما نمایش گزینششدهای از اتفاقات زندگی دوستانمان را از دست دادیم. تغییرات مکرر و آشکارتر و پرخاشگرانهتر الگوریتم اینستاگرام باعث شد کاربران به میزان کمتری محتوای دوستان و خانواده خود را ببینند و بیشتر با محتوایی مواجه شوند که همراه با تبلیغات آشکار و پنهانی که توسط اینفلوئنسرها ارائه میشد، برای ایجاد خشم نسبت به غریبهها طراحی شده بود.
سخن پایانی
مرگ شبکهسازی اجتماعی کاملاً بیفایده نبوده است. پیشرفتهایی وجود داشته که مردم از آن استقبال کردهاند – مانند تیکتاک (TikTok) و تمام موفقیتهایش که از الگوریتم آن ناشی میشود. تیکتاک پیشرفتهترین و چندبعدیترین الگوریتم جهان را دارد. کسبوکارها و افراد از دسترسی و دیدهشدن در سطح جهانی که تیکتاک فراهم کرده است، لذت بسیاری بردهاند. اما در سوی دیگر، افراد با ترک این اپلیکیشن مشکل دارند – بسیاری از کاربران ساعتهای طولانی از روز خود را صرف اسکرول کردن در این پلتفرم میکنند.

آن چه که ظاهراً ما را به چیزهایی که بسیار دور از ما بودند نزدیکتر کرد، ما را از ارتباطاتی که شبکهسازی اجتماعی در پی ایجاد آن بود، دور کرده است. کاربران بیشتر احتمال دارد که به جای مشاهده عروسی دوست دوران کودکیشان، در حال جستجو در یک مخزن بیپایان از زبالههای نامربوط اینترنتی یا در حال دریافت پیشنهادات خرید باشند. و این تأثیر مشهود است. ما هرگز در اینترنت اینقدر خشمگین، نفرتپراکن و بحثبرانگیز نبودهایم.
در همین حال، نگرانیها در مورد تأثیر رسانههای اجتماعی بر سلامت روان این نسل همچنان رو به افزایش است. به طرز عجیبی، با وجود شگفتانگیز بودن فناوریهای امروزی، حس نوستالژی که در پسزمینه ذهن ما وجود دارد، نشان میدهد که شاید همه ما دلتنگ همان روزهای خوب قدیمی هستیم. این کار آسان نخواهد بود، اما شاید ارزش آن را داشته باشد که برای پیشرفت، نگاهی به گذشته بیندازیم.