آنچه در این مقاله می خوانید
در آوریل 2009، بانک مرکزی چین سرانجام فاش کرد که از پایان سال 2002، ذخایر طلای خود را 14.6 میلیون اونس افزایش داده است.
در سال 2003، بانک خلق چین، که بانک مرکزی چین محسوب میشود، شروع به خریداری ذخایر طلا کرد. این خریدها تا آوریل 2009 به صندوق بینالمللی پول (IMF) گزارش نشد.
یکی از معاملهگران در بازار لندن، جایی که این خریدها انجام میشد، به صورت ناشناس به یکی از دوستان ناظر بازار فلزات گرانبها در مورد این معاملات، از جمله مقادیر پولی که خرج میشد، اطلاع داد. هر بار، مقدار پول خرج شده صدها میلیون دلار تا بیش از یک میلیارد دلار بود.
این دوست این اطلاعات را در مورد خریدهای اولیه و بعدی با چند نفر در آن زمان به اشتراک گذاشت، اما تا سال 2005 نمیشد از منبع دیگری تایید کرد که این اطلاعات دقیق بود.
در آوریل 2009، بانک مرکزی چین سرانجام فاش کرد که از پایان سال 2002، ذخایر طلای خود را 14.6 میلیون اونس افزایش داده است.
یکی از دلایل اصلی برای نگه داشتن این خریدهای عظیم به صورت مخفی، جلوگیری از افزایش قیمت طلا در زمانی بود که کسانی در بازار طلا متوجه شوند که تقاضا از آنچه فکر میکردند، بالاتر است. زمانی که در مورد اعتراف چین به خرید ذخایر طلا صحبت میکنیم، باید بدانیم که بسیار محتمل است که بانک مرکزی طلای بیشتری فراتر از آن چه اعتراف کرده بود، خریداری کرده باشد.
این اطلاعدهنده مخفی از می 2009 به بعد، ادامه خریدهای طلا توسط بانک مرکزی چین را گزارش داد.
تعدادی از آژانسهای ردیابی بازار طلا وجود دارند که گزارشهای دورهای در مورد عرضههای جهانی، تقاضا و موجودیها صادر میکنند. هیچ یک از این خدمات خریدهای 14.6 میلیون اونس طلا از 2003 تا 2009 را در دادههای خود شامل نشده بودند. از جمله کسانی که نتوانستند این تقاضای بالاتر را حساب کنند، شورای جهانی طلا، خدمات معدنی طلای گلد فیلدز (GFMS) و گروه CPM بودند. به عنوان مثال، GFMS ادعا میکرد که چینیها طلای خود را از تولید داخلی رو به افزایش خریداری کردهاند که گفته میشود از 5 میلیون به 9.2 میلیون اونس در چند سال گذشته افزایش یافته است. تمام خروجی معدن طلای داخلی چین به خزانه دولت میرود.
کارشناسانی که با وضعیت صنعت معدن طلا در چین آشنا هستند، میگویند روشن است که چنین افزایشی غیرممکن بود. زیرساختها برای چنین گسترشی وجود نداشت.
تا پایان سال 2023، بانک مرکزی چین رسماً اعلام کرد که 71.9 میلیون اونس طلا در اختیار دارد. این افزایش قابل توجهی از 12.9 میلیون اونس ذخایر گزارششده در پایان سال 2002 است.
بدیهی است، چینیها مقادیر عظیمی از طلا را وارد کردهاند.
بورس طلا شانگهای (SGE) در سال 2002 تأسیس شد. این بورس تقریباً به طور انحصاری در طلا به صورت فیزیکی برای تحویل فوری هنگام خرید قرارداد معامله میکند. تا زمانی که طلای مربوطه در گاوصندوقهای SGE دریافت نشده باشد، قراردادی نمیتواند برای فروش ارائه شود. از زمان شروع به کار، 739.4 میلیون اونس طلا از SGE برداشت شده است. برخی از این برداشتها ممکن است نماینده همان شمشهای کیلوگرمی در دو یا چند معامله باشد.
اطلاعات عمومی در مورد این که چه مقدار از برداشتهای SGE به دولت یا بانک مرکزی چین رفته و چه مقدار به مالکان خصوصی، وجود ندارد. خارجیها نمیتوانند طلای SGE را برای مقاصد صادراتی خریداری کنند. یکبار که طلا وارد چین شود، در آنجا باقی میماند.
یک ناظر باهوش بازار طلا اخیراً نوشته است که او گمان میکند که دولت چین به طور موثر حداقل یک میلیارد اونس طلا را در اختیار دارد. علاوه بر این، بین دولت و شهروندان چینی، مجموع داراییهای طلا ممکن است تا 1.6 میلیارد اونس باشد. (توجه داشته باشید که مجموع طلای فیزیکی موجود در جهان ممکن است حدود شش میلیارد اونس باشد.)
خوب، چگونه میتوان از 71.9 میلیون اونس ذخایر طلای بانک مرکزی گزارششده و به رسمیت شناخته شده به یک میلیارد اونس کنترل شده توسط دولت چین رسید؟
چندین روش توسط دولت چین وجود دارد که میتواند به طور موثر مقدار بیشتری طلا را نسبت به آن چه به عنوان ذخایر بانک مرکزی گزارش شده است، کنترل کند:
- ذخایر بانک مرکزی ممکن است (به نظر من احتمالاً) بیشتر از آن چه رسماً گزارش شده باشد.
- صندوقهای سرمایهگذاری حاکمیتی دولت چین میتوانند طلا داشته باشند. شرکت سرمایهگذاری چین در سال 2007 با سرمایه اولیه 200 میلیارد دلار تأسیس شد. هدف آن به صراحت تنوعبخشی به داراییهای رو به افزایش ارز خارجی کشور به داراییهای دیگر بود. این بزرگترین این صندوقها است، اما صندوقهای دیگری نیز وجود دارد.
- نظامیان چینی قطعاً طلا دارند، چه به طور مستقیم یا در موجودی کسبوکارهایی که کنترل میکنند.
- طلا همچنین قطعاً در موجودی کسبوکارهایی که مستقیماً در مالکیت دولت چین هستند، نگهداری میشود.
من تخمینهایی از طیف گستردهای از ناظران بازار طلا که معتبر هستند، دریافت کردهام. در حالی که تنها یکی از آنها فکر میکند دولت چین ممکن است یک میلیارد اونس طلا کنترل کند، هر کدام از آنها متقاعد هستند که موجودی واقعی طلا بسیار بیشتر از 71.9 میلیون اونس گزارش شده است. اکثر یا همه آنها اکنون گمان میکنند که دولت چین طلای بیشتری نسبت به دولت ایالات متحده در اختیار دارد. (توجه: من تردیدهای جدی دارم که، حتی اگر دولت ایالات متحده حضانت تمام طلاهایی را که گزارش میدهد، داشته باشد، حق مالکیت تمام آنها را دارد. این موضوع موضوعی برای بحث دیگری است.)
اما چه دلیلی میتواند وجود داشته باشد که دولت چین بخواهد بزرگترین ذخیره طلا فیزیکی جهان را داشته باشد؟ به نظر من، همان طور که بسیاری دیگر گفتهاند، کسی که طلا را در اختیار دارد، حکمرانی میکند.
طلای فیزیکی به مدت 6,000 سال به عنوان دارایی مالی استفاده شده و هرگز شکست نخورده است. با این سابقه، ایدهآلترین دارایی برای جمعآوری به منظور پیروزی در یک جنگ اقتصادی خواهد بود.
برای این که چین بتواند به عنوان قدرت اقتصادی برتر جهان در مقابل ایالات متحده قد علم کند، باید ارز خود را به عنوان ارز ذخیره اثربخش جهانی مطرح کند.
در دنیایی از ارزهای فیات (کاغذی) که تنها توسط اعتبار و ایمان به دولت صادرکننده پشتیبانی میشوند (پیشنهادی که به طور فزایندهای ترسناک است)، یک ارز که قابلیت مبادله با مقدار مشخصی طلا به درخواست داشته باشد، به سرعت جایگزین تمام ارزهای دیگر در تجارت بینالمللی خواهد شد.
ممکن است چین هم اکنون کنترل کافی بر طلا داشته باشد که بتواند ارز یوان خود را قابل مبادله با طلا کند.
پس، چرا دولت چین هنوز چنین کاری نکرده است؟
اصلیترین دلیل، ثروت رو به رشد دولت چین از تجارت آن با سایر ملتها است. چین بزرگترین کشور صادرکننده جهان است. اگر چین با وارد کردن جنگ نظامی یا با نابودی قدرت خرید ارزهای فیات کشورهای دیگر، ملتهای اطراف جهان را فقیر کند، این امر صادرات چین را نابود خواهد کرد.
دلیل دیگر این است که، پس از بانک فدرال رزرو، بانک مرکزی چین دومین دارنده بزرگ بدهی خزانهداری آمریکا و ارز آمریکایی است. حتی پس از دور ریزی حدود یک چهارم تریلیون دلار از بدهی خزانهداری آمریکا در سه سال گذشته، همچنان حدود یک تریلیون دلار از اوراق رضه آمریکا را در اختیار دارد.
در یک مناقشه طولانی، آیا دولت آمریکا ممکن است آن بدهیها را لغو کند؟ آیا دولت چین حاضر به پذیرش این ضربه خواهد بود اگر نتیجه آن تسلط بر آمریکا باشد؟ نه، اگر بتواند از آن اجتناب کند.
برای این که چین بتواند به طور موفقیتآمیز بر اقتصاد جهانی مسلط شود، باید راهی برای اعلام برتری یوان بدون اقدامات نظامی عمده یا ویران کردن اقتصادی ثروت سایر ملتها پیدا کند.
میتوانید مطمئن باشید که مقامات دولت چین از این مانع برای تبدیل شدن یوان به ارز ذخیره جهانی به خوبی آگاه هستند. هر طرحی برای مدیریت این مانع قطعاً سالها برای اجرا زمان نیاز دارد.
آیا فکر میکنید که دولت چین قصد دارد در نقطهای از زمان، جنگ جهانی اقتصادی سومی را بر آمریکا و سایر ملتها تحمیل کند؟ بله، ممکن است.
با این حال، دولت چین هم اکنون با مشکلات اقتصادی داخلی قابل توجهی روبرو است که نیاز به توجه دارد. بازار املاک و مستغلات در کشور به قدری دچار رکود شده که بزرگترین شرکتهای توسعه املاک ورشکسته شدهاند. طیف وسیعی از سایر کسبوکارها (مانند صنعت معدن طلا داخلی) به دلیل سیستم فرماندهی و کنترل که کارآمدیهای کارآفرینی فردی را به طور کامل دربرنمیگیرد، به صورت ضعیف اداره میشوند.
در حالی که دولت چین باید با مشکلات داخلی خود دست و پنجه نرم کند، به دنبال یافتن متحدانی برای پیشبرد اهداف جهانی خود است. کنسرسیوم گسترشیافته بریکس (BRICS)، اکنون با ده عضو کامل که بیش از 40 درصد جمعیت جهان را شامل میشود، یکی از این استراتژیها است. ابتکار کمربند و جاده و سازمان همکاری شانگهای از دیگر راهبردها بوده است.
بنابراین، حتی اگر مسیر پیش رو برای دولت چین هموار و آسان نباشد، اقداماتی که در حال حاضر انجام داده است و خواهد کرد، سرعت کاهش قدرت خرید دلار آمریکا را افزایش خواهد داد. واقعاً مهم نیست که دولت چین و بانک مرکزی امروز کنترل صد میلیون اونس طلا را دارند یا یک میلیارد اونس.