از میان عوامل بسیاری که بر روندهای قیمت طلا تاثیر می‌گذارند، چرخه بلندمدت تورم و تعادل اهمیت ویژه‌ای دارد. چرخه مورد نظر، به‌طور نزدیکی با دوره‌های اقتصادی ۵۰ تا ۶۰ ساله‌ای که به نام موج کوندراتیف (Kondratieff Wave یا موج کا (K-Wave)) شناخته می‌شود، مطابقت دارد، اما در حقیقت یک چرخه جداگانه است. همانطور که در اینجا بحث خواهیم کرد، این چرخه نشان می‌دهد که باید انتظار شتاب تدریجی فشارهای تورمی را از اکنون تا سال ۲۰۲۹ داشته باشیم، که این موضوع اهمیت ویژه‌ای برای سرمایه‌گذاران طلا دارد.

موج کوندراتیف در دهه ۱۹۲۰ توسط اقتصاددان روسی، نیکولای کوندراتیف (Nikolai Kondratieff)، به شهرت رسید و به طور گسترده به عنوان چرخه اقتصادی برتر شناخته می‌شود. این چرخه، قطعاً نمایندهٔ نزدیک‌ترین رویکرد برای شناسایی شرایط واقعی عرضه/تقاضا در هر اقتصاد بازار آزاد است و به ویژه در مورد ایالات متحده کاربردی است. تحلیلگران چرخه حتی شناسایی کرده‌اند که این چرخه از هزاران سال پیش در آشور و امپراطوری روم وجود داشته است.

ساموئل جی. کرس (Samuel J. Kress)، تحلیل‌گر چرخه‌ای که درگذشته است و چرخه کرس به نام او با مدت ۶۰ سال، به‌شدت با چرخه‌ بلند مدت کوندراتیف مطابقت دارد، در سال ۲۰۰۲ این توضیح را درباره‌ موج کا داد:

“موج کا بیانیه‌ تعیین اقتصادی است. این حالت نهایی شکوفایی/ رکود است. این چرخه با آغاز اکتساب و پایان تصفیه بدهی ایجاد می‌شود. بدهی تقاضای اضافی یا ایجاد شده‌ای را علاوه بر تقاضای ذاتی، واقعی ایجاد می‌کند. زمانی که پذیرش بدهی بیش از حد می‌شود، سیستم دچار عدم نقدینگی می‌گردد. در آن زمان، بدهی باید کاهش یابد تا فشارهای عدم نقدینگی کاهش یابد. این کاهش تقاضا در کاهش فعالیت اقتصادی کلی و درآمدهای [شرکتی] منعکس می‌شود. در نتیجه، این امر موجب شروع روندی می‌شود که به غلتیدن یک گوی برفی در سرازیری تشبیه می‌شود. هنگامی که بدهی تصفیه می‌شود، سیستم دوباره نقد می‌شود، بدهی دوباره اکتسابی می‌شود و چرخه بزرگ اقتصادی دوباره آغاز می‌شود.”

کرس اعتقاد داشت که آخرین موج کا که در دهه‌ گذشته به کف رسید، از زمانی که ایالات متحده در سال ۱۷۷۶ استقلال خود را به دست آورد، چهارمین مورد آن بود. او موج کا را در ارتباط با تورم قیمت مصرف‌کننده توصیف کرد و آن را به پنج فاز تقسیم کرد:

  1. تورم: ۱۹۴۹-۱۹۶۵
  2. تورم بیش از حد: ۱۹۶۵-۱۹۸۰
  3. کاهش تورم: ۱۹۸۰-۲۰۰۰
  4. تورم منفی: ۲۰۰۰-۲۰۱۰
  5. کف نهایی: ۲۰۱۰-۲۰۱۵

مشابه موج کا، چرخه‌ بلند مدت ۶۰ ساله‌ تورم/ تورم منفی که توسط کرس شناسایی شد، شامل چندین چرخه‌ جزئی‌تر است که هر کدام اهمیت خود را برای بازارهای مالی، قیمت‌های مصرف‌کننده و حتی دوره‌های طولانی جنگ و صلح دارند.

کرس اعلام کرد که معمولاً دو جنگ در هر موج کا اتفاق می‌افتد: اولی در پایان دوره‌ تورم منفی و آغاز تورم (بخش‌های V و I، همانطور که در بالا نشان داده شده)، و همچنین در پایان تورم بیش از حد و آغاز کاهش تورم (بخش‌های II و III). در چهارمین موج کا (آخرین موج)، جنگ جهانی دوم در اواسط دهه‌ ۱۹۴۰ پایان یافت و جنگ ویتنام در اواسط دهه‌ ۱۹۷۰ به پایان رسید.

فرضیه کرس این بود که اولین چرخه‌ ۶۰ ساله‌ قابل توجه برای ایالات متحده را می‌توان در سال ۱۷۷۴ شناسایی کرد که نزدیک به دوره‌ انقلابی آمریکا بین سال‌های ۱۷۷۵ تا ۱۷۸۳ بود. چرخه‌ ۶۰ ساله شامل دو چرخه‌ ۳۰ ساله است، که هر کدام از آن‌ها در نیمه‌ راه در ۱۵ سالگی اوج می‌گیرد (نکته‌ی مهمی که باید هنگام تحلیل دوره‌های تورمی و تورم منفی به خاطر سپرد).

چرخه‌ ترکیبی ۶۰ ساله نه تنها بذرهای گسترش و قرارداد اقتصادی (تورم و تورم منفی) را در خود دارد، بلکه پایین آمدن در چرخه‌ ۳۰ ساله‌ آن گاهی اوقات همراه یا پیگیری با جنگ است. در دنباله سال‌های ۱۷۷۴ (جنگ انقلابی)، ۱۸۶۴ (جنگ داخلی)، ۱۸۹۴ (جنگ اسپانیایی-آمریکایی) و ۱۹۵۴ (جنگ ویتنام)، این مسئله صادق بود.

حتی زمانی که پایین آمدن چرخه‌ ۳۰ ساله منجر به جنگ‌های “داغ” نمی‌شود، اغلب یک جنگ “سرد” همراه آن است که با سطوح بالای هزینه‌کرد جنگی مشخص می‌شود. این نکته ارزش تأکید دارد، چون به عنوان یک انگیزه‌ کلیدی برای تقویت قیمت طلا عمل می‌کند.

آخرین چرخه‌ ۶۰ ساله‌ تورم منفی – همراه با مؤلفه‌ ۳۰ ساله‌ آن – در حدود سال‌های ۲۰۱۴-۲۰۱۵ به پایین‌ترین سطح خود رسید و با آن یک چرخه‌ جدید بلندمدت تورم آغاز شد. همانطور که چرخه‌ ۶۰ ساله می‌تواند به دو چرخه‌ ۳۰ ساله تقسیم شود، چرخه‌ ۳۰ ساله نیز می‌تواند به دو نیم‌چرخه‌ ۱۵ ساله تقسیم شود. این متغیر مهمی برای سرمایه‌گذاران طلا است که باید به خاطر داشته باشند، چون اوج پیش روی آخرین چرخه‌ ۳۰ ساله باید فشار قوی بالایی برای قیمت این فلز زرد ایجاد کند.

gold-cycle2

برخلاف اوراق قرضه و املاک، که هر کدام از مراحل اولیه و آخر چرخه‌ بلندمدت سود و زیان می‌برند، طلا از هر دو مرحله‌ آن سود می‌برد. کرس توانایی طلا در بهره‌برداری از هم تورم افسارگسیخته و هم تورم منفی را به شرح زیر توضیح داد:

“وقتی مراحل آخر تورم شروع می‌شود، طلا به عنوان بالاترین محافظ در نظر گرفته می‌شود. در دوران تورم شدید دهه‌ ۱۹۷۰، ارزش طلا تقریباً ۲۰ برابر افزایش یافت و سپس در اوایل دهه‌ ۱۹۸۰ با تورم منفی، بازار خرسی خود را آغاز کرد. وقتی تورم منفی/ رکود شروع می‌شود، قیمت طلا به عنوان بالاترین مخزن ارزش در نظر گرفته می‌شود.”

با این که تورم منفی مدت‌ها پیش از دید ما دور شده است، یک چرخه‌ تورمی فوق‌العاده جدید از چندین سال پیش آغاز شده و به مرحله‌ اول از حداقل دو مرحله‌ شتاب‌دهنده نزدیک می‌شود: اولین مرحله در حدود سال‌های ۲۰۲۹-۲۰۳۰ پیش‌بینی شده است، زمانی که مؤلفه‌ ۳۰ ساله‌ چرخه‌ فوق‌العاده قرار است به اوج برسد. به عبارت دیگر، وقتی که به پایان دهه‌ کنونی نزدیک می‌شویم، ما باید شروع به دیدن افزایش شتاب‌گرفته‌ تورم قیمت مصرف‌کننده کنیم.

با شدت گرفتن تورم، همانطور که در دوره‌ی تورمی قبلی دهه‌ ۱۹۷۰ اتفاق افتاد، تقاضا برای طلا به عنوان پوششی در برابر افزایش هزینه‌های زندگی باید رشد کند. بنابراین، طلا یا یک مشتق آن، با یک رویکرد میانگین‌گیری دلاری در طی دو سال آینده، باید حداقل وزنی محتاطانه در سبد سرمایه کسی داشته باشد.