آنچه در این مقاله می خوانید
از نظر مدیران دارایی سنتی، تخصیص تقریباً ده درصد از پساندازهای خود به طلا، یک توصیه استاندارد بود. آنها استدلال میکردند که سرمایهگذاری روی طلا به عنوان یک پوشش ضروری در برابر عادت بیپروای دولتها به چاپ بیمحابای پول، لازم است.
هنوز هم لبخند موزیانه بانکدار سوئیسی با موهای سفید را به یاد میآورم که بدون هیچ مدرک معتبری، افزایش فوری قیمت طلا را پیشبینی میکرد. دلیل استفاده از طلا، عرضه محدود آن بود – در مقابل پولهای فیات، بدهیهای نظام مالی که همیشه به رفتار اسرافآمیز میپردازند و با گذشت زمان به طور اجتنابناپذیری ارزش آنها کاهش مییابد.
عجیب آن است که فرانک سوئیس در طول سالها نسبت به سایر ارزها بسیار خوب عمل کرده است. حتی در دوران تورم اخیر پس از شیوع بیماری کووید، سوئیس شاهد افزایش قیمتهای سرسامآوری مانند بقیه ما نبود.
به نظر میرسد فرانک سوئیس در برابر تورم مقاوم است. با نگاهی به گذشته، میتوان گفت که این ارز میتوانست یک هِج مناسب باشد. شناخت طلا به عنوان بیمه تورم، تفکر استانداردی است؛ با این حال، ارتباط بین قیمت طلا و تورم ضعیف است. قیمت طلا از دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰، دورهای که فشارهای تورمی افزایش یافت، به شدت افزایش یافت، اما خیلی پیش از این که نبرد ولکر (Volker) برای دستیابی به قیمتهای پایدار به پیروزی برسد، شروع به کاهش قیمتهای مطلق و واقعی کرد.
در سالهای پس از بحران مالی بزرگ سال ۲۰۰۹، به منظور کمک به اقتصادهای راکد برای ایستادن دوباره بر پاهای خود، بانکهای مرکزی جهان شروع به تسهیل شدید شرایط مالی کردند.
بیش از یک دهه، پول به واسطههای مالی تزریق شد تا اعتبارات راه بیفتد، با این که بانکهای مرکزی (CBs) داراییهای مالی را در مقیاسی گزاف خریداری میکردند. آنها در واقع به نوعی تلاش بیثمر میکردند. تمام پول آنها هیچ تأثیری بر افزایش وامهای بانکی نداشت. و همچنین، تمام پول “چاپشده” آنها هیچ تأثیری بر کاهش تورم نداشت.
ارزش طلا قبلاً در مراحل نزدیک به هم افزایش یافته بود، در سال ۱۹۳۳ و بعداً در دهه ۱۹۷۰، زمانی که ایالات متحده برای اولین بار استاندارد طلا را ضعیف کرد – یعنی هر دلار کاملاً توسط ذخایر طلا پشتیبانی میشد – و سپس در سال ۱۹۷۳، زمانی که طلا به عنوان یک دسته دارایی ظهور کرد، پشتیبانی طلا را کاملاً کنار گذاشت.
چند سال پیش، با الهام از دوستی که نگران اقدامات افراطی مالی دولتها در سالهای قرنطینه بود، من تحلیلی در مورد طلا نوشتم.
او شروع به سرمایهگذاری در طلا – با قیمت در آن زمان قابلتوجه ۱۷۹۰ دلار – کرده بود. من مکانیزمهای طلا را همانطور که میدانستم توصیف کرده، و شروع به رد کردن افسانه “محدودیت” عرضه طلا کردم.
من نوشتم که کل مقدار طلا هرگز در تاریخ کاهش نیافته یا محدود نشده است. استخراج طلا به طور مداوم به توده موجود و نابودناپذیر آن افزوده است.
من ارتباطات قابل مشاهدهای را شناسایی کردم. یک دلار ضعیف میتواند قیمت طلا را افزایش دهد چون برای سرمایهگذاران در سایر ارزها خرید آن ارزانتر میشود. افزایش نرخ بهره میتواند قیمت طلا را پایین بیاورد.
طلا هیچ سودی نمیدهد، بلکه برعکس، نگهداری و بیمه آن هزینه دارد. بنابراین، زمانی که سایر داراییها پاداشهای سالانه سخاوتمندانهای برای نگهداری آنها پرداخت میکنند، جذابیت خود را از دست میدهد.
طلا ارزش ذاتی بسیار کمی دارد. این فلز صنعتی نیست که تقاضا برای آن را افزایش دهد. نه دندانپزشکان و نه جواهرسازان خریداران مشتاق آن نیستند.
طلا چیزی بیش از یک سنت انسانی نیست. این فلز دارای اهمیت اسطورهای و پذیرش عمومی در طول هزارهها است.
سپس من به ارزهای دیجیتالی مانند بیت کوین اشاره کردم که برخلاف طلا، مقدار کلی محدود و مشخصی دارند. کمیابی در آن برنامهریزی شده است.
اگر به طور کلی به عنوان وسیلهای برای حفظ ثروت پذیرفته شود، قیمتها فقط میتوانند برای همیشه افزایش یابند. من حتی استدلال کردم که موفقیت رو به رشد بیت کوین، دلیل خرید طلا را زیر سوال میبرد. خوب، مشخص شد که بیت کوین و سایر کوینهای دیجیتالی هیچ ارتباطی با تورم نداشتند.
ارزش این [ارز دیجیتال] زمانی افزایش یافت که اشتیاق به ریسک، صرف نظر از تورم، در حال رشد بود. و زمانی که وعدههای آزادیهای مالی جدید، آزادی از بانکداری، آزادی از دولتها، آزادی از نظارت مالی، آزادی از پول به شکلی که میشناختیم، یکی پس از دیگری رد شدند، ارزش آن با تردید کاهش یافت.
سپردهگذاری در ارزهای دیجیتالی (DCs)، با سرقت و از دست دادن غیرقابل بازیابی به عنوان ویژگی استاندارد، یک تلاش پرخطر است. حتی اف بی آی (FBI) نیز در ردیابی جریانهای پولی دیجیتالی غیرقانونی بهتر شد.
و معلوم شد که بازگشت با یک دسته بیت کوین به دنیای واقعی، یک کار دشوار بود، چون هر تبدیل به ارز محلی و هر خرید، نظارتی جدی را به دنبال داشت. آن چنان که معلوم شد، این که “من آنها را استخراج کردهام” برای توضیح ثروت ناگهانی کافی نبود.
با این حال، همانند تمبرها یا اسباببازیهای قدیمی، ارزهای دیجیتالی (DCs) همچنان به عنوان شیءای برای گمانهزنی باقی خواهند ماند. و به طرز خندهداری، ظهور صندوقهای قابل معامله بیت کوین (Bitcoin ETFs)، که تسلیم کامل به دنیای سنتی بانکداری است، به ارزهای دیجیتالی یک زندگی جدید و پایدار بخشیده است. به این ترتیب، انقلاب لغو شد.
خوب، دوست عاشق طلایم برنده نهایی بود. طلا دوباره در حال درخشیدن است. در زمان نگارش این مقاله، یک اونس طلا با قیمت ۲,۳۰۰ دلار فروخته میشود و بهای آن همچنان در حال افزایش است. او طی چند سال ۲۸ درصد سود کرده است. با وجودی که این رقم کمتر از شاخص اساندپی (S&P)است، اما قابلتوجه است. نرخهای بهره در سطوحی هستند که برای یک نسل دیده نشدهاند. دلار از سطح بالایی به سطح بالای دیگر میرود.
بیت کوین در چند سال اخیر به سطوحی صعود کرده است که مدتها دیده نشده بود. تمام توضیحات استاندارد باید باعث سقوط قیمت طلا شوند. اینجا چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟
من در تمام مدت اشتباه میکردم. مشخص شده که طلا به عنوان هِجی در برابر تورم در نظر گرفته نمیشود. طلا نهایت پوشش در برابر ترس است. زمانی که همه چیز فرو میپاشد و چراغها خاموش میشوند، دسترسی به سپردههای بانکی ممکن است دشوار شود. پول دیجیتال در متاورس گیر خواهد کرد.
دولتها ممکن است به پایان برسند و با آنها، پولی که صادر کردهاند، نابود میشود. مبادله پول در مقابل غذا ممکن است ضروری شود. نشستن روی یک کیسه سکه طلا ممکن است تنها آرامش خاطر را فراهم کند (البته تا زمانی که گنجینه فرد خوب پنهان شده باشد!).
جنگ در اوکراین، جنگ در فلسطین و تنشهای همیشه در حال افزایش بین آمریکا و چین، خطر یک جنگ تمامعیار، یک جنگ جهانی سوم را افزایش داده است.
سرمایهگذارانی که به دنبال بازگشت سرمایه هستند، روی سهام دفاعی، یا دلار آمریکا، یا ین، یا فرانک سوئیس تمرکز خواهند کرد.
پساندازکنندگان پر از ترس به ناچار به سمت طلا بازمیگردند. دو روند میتواند این موضوع را نشان دهد: صندوقهای قابل معامله طلا (Gold ETFs) طی سه سال گذشته به طور مداوم کاهش نقدینگی داشتهاند، در حالی که خریدهای جهانی طلا در سال ۲۰۲۳ به بالاترین میزان تاریخی خود یعنی ۴,۸۹۹ تن در سطح جهان رسیده است.
برای گمانهزنی در مورد قیمت طلا، صندوقهای قابل معامله (ETFs) ابزاری بسیار مناسبتر هستند. معاملات وابسته به تحویل فیزیکی نیستند و هزینهها پایین است.
با این حال، صندوقهای قابل معامله در حال حاضر مورد توجه نیستند، در حالی که طلا به شکل فیزیکی شاهد یک رونق جدید است. لازم به ذکر است که بزرگترین خریداران شمش در سال ۲۰۲۳ بانکهای مرکزی با خرید ۱,۰۳۴ تن طلا بودند. بیشتر آنها کشورهایی مانند روسیه و چین هستند که میخواهند به طور ایمن از سیستمهای پرداختی که به راحتی توسط مخالفان غربی قطع میشوند، مانند مورد روسیه، جدا شوند.
به نظر میرسد که پساندازکنندگان مانند دولتها برای سناریوهای شدید آماده میشوند. بیایید امیدوار باشیم که آنها اشتباه میکنند. دنیایی که در آن تنها سکههای طلا و صدفهای کائوری* (cowrie shells) وسیله پذیرفته شده برای مبادله باشند، به معنای پایان دنیایی است که ما میشناختیم.
* در طول دوران باستان در آفریقا، صدفهای کائوری به عنوان یک نوع ارز مورد استفاده قرار میگرفتند. این صدفها نشانهای از ثروت بودند و تا قرن بیستم مورد استفاده قرار میگرفتند. علاوه بر استفاده به عنوان پول، صدفهای کائوری اهمیت معنوی نیز داشتند. آنها خوششانسی را برای فرد به ارمغان میآوردند و از روح او محافظت میکردند.