سوسیالیسم، علی‌رغم وعده‌هایش درباره برابری و رفاه اجتماعی، به‌طور ذاتی شکست می‌خورد چون قادر به انجام محاسبات اقتصادی نیست و بر کنترل اجباری بر وسایل تولید متکی است. لودویگ فون میزس (Ludwig von Mises)، در اثر برجسته خود “سوسیالیسم: یک تحلیل اقتصادی و جامعه‌شناختی” (Socialism: An Economic and Sociological Analysis)، نقد جامعی از معایب سوسیالیسم بر اساس اصول اقتصادی و جامعه‌شناختی ارائه می‌دهد.

میزس: “موفقیت بی‌نظیر مارکسیسم به دلیل چشم‌اندازی است که از تحقق آرزوهای خیالی ارائه می‌دهد.”

در کتاب “سوسیالیسم: یک تحلیل اقتصادی و جامعه‌شناختی” (Socialism: An Economic and Sociological Analysis)، لودویگ فون میزس (Ludwig von Mises) بر این نکته تاکید دارد که محاسبات اقتصادی در نظام سوسیالیستی غیرممکن است. در یک اقتصاد سرمایه‌داری، قیمت‌ها از مبادلات داوطلبانه در بازار به وجود می‌آیند و منعکس‌کننده ارزش‌های نسبی هستند که افراد به کالاها و خدمات اختصاص می‌دهند. این قیمت‌ها راهنمای کارآفرینان در تخصیص بهینه منابع است و تضمین می‌کند که تولید با ترجیحات مصرف‌کنندگان هماهنگ باشد.

لودویگ فون میزس
لودویگ فون میزس (Ludwig von Mises) یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌ها در اقتصاد اتریش بود که ایده‌هایش تأثیر ماندگاری بر مکتب اقتصادی این کشور برجای گذاشت. او به دلیل کارهای پیشگامانه‌اش در پراکسیولوژی، یعنی مطالعه کنش انسانی، و نقد جامعش از سوسیالیسم، شهرت گسترده‌ای کسب کرد. میزس به‌طور عمیقی تفکر اقتصاددانان تأثیرگذاری مانند فریدریش هایک (Friedrich Hayek) و موری راتبارد (Murray Rothbard) را شکل داد و پایه‌های لیبرالیسم مدرن و اقتصاد بازار آزاد را بنا نهاد. امروزه مفاهیم او همچنان در مباحث اقتصادی و فلسفه سیاسی طنین‌انداز است و بر اهمیت پایدار مشارکت‌های او تأکید می‌کند.

با این حال، سوسیالیسم مالکیت خصوصی وسایل تولید را از بین می‌برد و به این ترتیب مکانیسم‌های بازار که قیمت‌ها را برای کالاهای سرمایه‌ای تولید می‌کنند، حذف می‌کند. بدون این قیمت‌ها، برنامه‌ریزان سوسیالیستی نمی‌توانند استفاده بهینه از منابع را محاسبه کنند و این امر به تخصیص نادرست، هدررفت منابع و در نهایت فروپاشی اقتصادی منجر می‌شود.

در تحلیل میزس (Mises) آمده است: «یک جامعه سوسیالیستی می‌تواند تشخیص دهد که 1000 لیتر شراب بهتر از 800 لیتر است. این جامعه می‌تواند تصمیم بگیرد که آیا 1000 لیتر شراب به 500 لیتر نفت ترجیح داده شود یا خیر. چنین تصمیمی هیچ محاسبه‌ای در بر نخواهد داشت. اراده فردی تصمیم می‌گیرد. اما کار واقعی مدیریت اقتصادی، یعنی تطبیق وسایل با اهداف، تنها زمانی آغاز می‌شود که چنین تصمیمی گرفته شود.»

میزس در ادامه می‌افزاید:

«تنها محاسبات اقتصادی این تطبیق را ممکن می‌سازد. بدون چنین کمکی، در آشفتگی گیج‌کننده‌ای از مواد و فرآیندهای جایگزین، ذهن انسان کاملاً سرگردان خواهد بود. هرگاه مجبور باشیم بین فرآیندها یا مراکز تولید مختلف تصمیم بگیریم، کاملاً گمراه خواهیم شد.»

علاوه بر این، اتکای سوسیالیسم به کنترل متمرکز، نوآوری و ابتکار فردی را سرکوب می‌کند. در یک نظام سوسیالیستی، دولت جایگزین کارآفرین به عنوان تصمیم‌گیرنده می‌شود، اما فاقد دانش محلی و انگیزه‌هایی است که نوآوری را در یک اقتصاد بازار محور هدایت می‌کنند. ماهیت بوروکراتیک برنامه‌ریزی سوسیالیستی این ناکارآمدی‌ها را بیشتر تشدید می‌کند، چون تصمیمات توسط مقامات دورافتاده گرفته می‌شود، نه توسط افرادی که به سیگنال‌های فوری بازار پاسخ می‌دهند.

میزس (Mises) خاطرنشان می‌کند:

«سوسیالیسم بیانگر اصل خشونتی است که از روح کارگران فریاد می‌زند، همان‌طور که امپریالیسم اصل خشونتی است که از روحیه مقامات و سربازان سخن می‌گوید.»

علاوه بر این، تأکید سوسیالیسم بر برابری اغلب منجر به کاهش سطح زندگی به جای ارتقای آن می‌شود. نبود رقابت و انگیزه سود منجر به رکود می‌شود، چون انگیزه کمی برای افراد وجود دارد تا در کار خود ممتاز باشند یا بهره‌وری را افزایش دهند. این مسئله، همراه با سرکوب آزادی‌های فردی و اجبار ذاتی در اجرای سوسیالیسم، منجر به نارضایتی گسترده و کاهش رفاه اجتماعی می‌شود.

در نتیجه، سوسیالیسم به این دلیل شکست می‌خورد که به‌طور بنیادی ماهیت هماهنگی اقتصادی و نقش انگیزه‌ها در کنش انسانی را درک نمی‌کند. با لغو مالکیت خصوصی و قیمت‌های بازار، سوسیالیسم ابزارهای لازم برای برنامه‌ریزی اقتصادی به صورتی عقلانی را از بین می‌برد و روح انسانی که پیشرفت و نوآوری را به جلو می‌راند، خفه می‌کند.

نظر شما در مورد دیدگاه میزس در مورد سوسیالیسم چیست؟ شما می‌توانید نظرات خود را در قسمت دیدگاه با ما به اشتراک بگذارید.